بررسی و تحلیل بازنمود طالعهای سعد نجوم احکامی در اشعار انوری، نظامی و مسعود سعد سلمان
الموضوعات :
رحمان زارع
1
,
محمدحسین کرمی
2
1 - دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، ایران
2 - استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، ایران
الکلمات المفتاحية: نجوم احکامی, تصاویر نجومی, طالعبینی, نجوم در شعر فارسی و سعد و نحس.,
ملخص المقالة :
توجه گستردۀ پیشینیان به افلاک و حوادث فلکی موجب باور به تأثیر افلاک در زندگی انسانها شد و این امر تا جایی پیش رفت که تمام شئونات زندگی، مانند سرنوشت انسانها، پیروزیها و شکستها، خوشبختی و بدبختی، ترسالی و خشکسالی و... را در برگرفت و موجب پدید آمدن مباحث گستردهای چون سعد و نحس نجوم، طالعبینیها و اختیارات نجومی شد. این باور عمومی بهویژه پس از نیمههای سدۀ پنجم هجری بسیار مورد توجه شاعران ایرانی قرار گرفت؛ به گونهای که تفسیر بسیاری از ابیات شاعران بزرگ این دوران، بدون آگاهی کافی از دانش نجوم، باورها و احکام نجومی ناممکن است. در این پژوهش طالعهای سعد در اشعار انوری، نظامی و مسعود سعد سلمان که هر سه از حکیمان آگاه به نجوم بودهاند، بررسی شده است. در نتیجۀ این پژوهش، 47 طالع سعد از اشعار این شاعران استخراج شده و با مراجعه به آثار معتبر و کهن نجومی، علت سعد خوانده شدن آنها توضیح داده شده است.
ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد (1362) التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، به تصحیح جلال همایی، تهران، بهمن.
اسفزاری، معینالدین محمد زمچی (1338) روضاتالجنات فی اوصاف مدینه هرات، تهران، دانشگاه تهران.
اکبری، محمدتقی و گروه نویسندگان (1386) فرهنگ اصطلاحات علوم و تمدن اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی.
الهامی، فاطمه ( 1388) باورهای نجومی در شعر نظامی، کتاب ماه ادبیات، 34 (پیاپی 148)، 42-52.
امیرخسرو، خسرو بن ¬محمود (1967) دیوان امیرخسرو دهلوی، گردآوری انوار الحسن، لکهنو: راجه رام کماربکدپور وارث نولکشور بکدپو.
انوری، اوحدالدین (1337) دیوان اشعار، جلد اول: قصاید، به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
بناکتی، داوود بن محمد (1348) تاریخ بناکتی، به تصحیح جعفر شعار، تهران، انجمن آثار ملی.
تنکلوشا (1384) به ضمیمۀ مدخل منظوم از عبدالجبار خجندی، با مقدمه و تصحیح رحیم رضا ملکزاده، تهران، مرکز پژوهشی میراث مکتوب.
حسینی اشکوری، صادق (1393) مجموعه مقالات اولین همایش بینالمللی مشترک ایران و عراق، قم، مجمع ذخایر اسلامی.
رازی، امیناحمد (بیتا) هفت اقلیم، تصحیح و تنظیم جواد فاضل، تهران، علیاکبر علمی.
شهمردان ابن ابیالخیر رازی (1382) روضهالمنجمین، به تصحیح و تحقیق جلیل اخوان زنجانی، تهران، مرکز نشر میراث مکتوب.
شهیدی، سید جعفر (1373) شرح مثنوی، تهران، علمی و فرهنگی.
صرفی، محمدرضا و افاضل، راضیه (1389) «بازتاب باورهای نجومی در خمسه خواجوی کرمانی»، کهننامه ادب فارسی، سال اول، شماره 2 (پیاپی 2)، صص 53-76.
علامی، ابوالفضل بن مبارک (1913) اکبرنامه، لکنهو، منشی نولکشور.
غلامی، زهرا (1399) «سعد و نحس ایام در باورها و امثال و حکم بیرجند»، دوماهنامۀ فرهنگ و ادبیات عامه، سال هشتم، شمارۀ 32، خرداد و تیر، صص 43-61.
فشنگساز، نیلوفر (1391) اساطیر یونان و صور فلکی، تهران، سبزان.
مدرسی گیلانی، مرتضی (بیتا) اختیارات نجومی، بیجا، بینا.
مروزی بخاری، محمدبن مسعود (بیتا) کفایه التعلیم فی صناعه التنجیم، بیجا، بینا.
مسعود سعد سلمان (1400) دیوان اشعار، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمد مهیار، تهران، پژوهشگاه علوم و مطالعات فرهنگی.
مسعودی (1365) التنبیه و الاشراف، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم، تهران، علمی و فرهنگی.
مصفی، ابوالفضل (1357) فرهنگ اصطلاحات نجومی همراه با واژههای کیهانی در شعر فارسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
معصومی همدانی، حسین (1365 و 1366) «فخر رازی و مسئلة حرکت وضعی زمین»، تحقیقات اسلامی، سال اول شمارۀ 2 و سال دوم شمارۀ ۱، صص 96-109.
نبئی، ابوالفضل (1366) تقویم و تقویمنگاری در تاریخ، مشهد، آستان قدس رضوی.
نظامی، الیاس بن یوسف (1383) کلیات نظامی، به تصحیح و شرح وحید دستگردی، تهران، طلایه.
فصلنامه علمي «پژوهش زبان و ادبيات فارسي»
شماره هفتاد و پنجم، زمستان 1403: 45-21
تاريخ دريافت: 17/04/1403
تاريخ پذيرش: 14/12/1403
نوع مقاله: پژوهشی
بررسی و تحلیل بازنمود طالعهای سعد نجوم احکامی
در اشعار انوری، نظامی و مسعود سعد سلمان
رحمان زارع1
محمدحسین کرمی2
چکیده
توجه گستردۀ پیشینیان به افلاک و حوادث فلکی موجب باور به تأثیر افلاک در زندگی انسانها شد و این امر تا جایی پیش رفت که تمام شئونات زندگی، مانند سرنوشت انسانها، پیروزیها و شکستها، خوشبختی و بدبختی، ترسالی و خشکسالی و... را در برگرفت و موجب پدید آمدن مباحث گستردهای چون سعد و نحس نجوم، طالعبینیها و اختیارات نجومی شد. این باور عمومی بهویژه پس از نیمههای سدۀ پنجم هجری بسیار مورد توجه شاعران ایرانی قرار گرفت؛ به گونهای که تفسیر بسیاری از ابیات شاعران بزرگ این دوران، بدون آگاهی کافی از دانش نجوم، باورها و احکام نجومی ناممکن است. در این پژوهش طالعهای سعد در اشعار انوری، نظامی و مسعود سعد سلمان که هر سه از حکیمان آگاه به نجوم بودهاند، بررسی شده است. در نتیجۀ این پژوهش، 47 طالع سعد از اشعار این شاعران استخراج شده و با مراجعه به آثار معتبر و کهن نجومی، علت سعد خوانده شدن آنها توضیح داده شده است.
واژههای کلیدی: نجوم احکامی، تصاویر نجومی، طالعبینی، نجوم در شعر فارسی و سعد و نحس.
مقدمه
یکی از پرکاربردترین واژههای نجومی در اشعار فارسی، واژۀ طالع است. امروز طالع را در معنی بخت و اقبال به کار میبرند؛ اما طالع در آثار نجومی، چنین معنی شده است: «برآینده، طلوعکننده، اختر طالع، برج طالع، درجۀ طالع و نیز جزوی است از منطقهالبروج که در وقت مفروض در افق شرقی باشد. اگر آن وقت، زمان ولادت شخصی بود، آن را طالع مولود یا طالع آن شخص گویند. و اگر در اول سال شمسی باشد، آن را طالع آن سال گویند و درجۀ آن را درجۀ طالع. طالع، مشهورترین واژۀ نجوم احکامی است» (مصفی، 1357: 486-487). همچنین ابوریحان بیرونی دربارۀ طالع میگوید: «طالع آن بود که اندر وقت به افق مشرق آمده باشد از منطقه البروج. برج را طالع و درجه را درجۀ طالع ]گویند[.» (بیرونی، 1362: 205).
در نجوم احکامی، برای انجام هر کاری، مراجعه به طالع و انتخاب و اختیار زمان مناسب، سفارش شده است. بر همین اساس است که شاعران فارسی، زبان به طالع و سعد و نحسهای نجومی بسیار پرداختهاند و بسامد تعبیرهایی چون طالع، طالعبین، طالعبینی، طالع سعد، طالع نحس، اختر بخت، وبال اختر، نیک اختری و اصطلاحات نجومی بسیاری که بیانگر حالت طالع است، در شعر فارسی بسیار فراوان و چشمگیر است. این امر موجب شده است تا درک و تفسیر بسیاری از اشعار فارسی نیازمند دانستن نجوم احکامی باشد.
پیشینه پژوهش
با توجه به اهمیت اعتقاد به تأثیر نجوم و فلک در اعمال زمینی و زندگی انسانها، بسیاری از حکیمان و دانشمندان وگاه روحانیان ادیان مختلف به آن توجه کرده و کتابهایی نیز به عربی و فارسی دربارۀ آن نوشتهاند. «احکامالاعوام» ابومعشر بلخی، «رسالۀ شرح ثمرۀ بطلمیوس در احکام نجوم» از خواجه نصیرالدین طوسی و «التفهیم لاوائل صناعه التنجیم» ابوریحان بیرونی از آن جملهاند. همچنین کاربرد فراوان تصاویر و مفاهیم نجومی در اشعار فارسی که نشاندهندۀ توجه فراوان شاعران به این موضوع است، موجب شده است که ادیبان و ناقدان ادبی از زوایای گوناگونی به بررسی نجوم در شعر فارسی بپردازند. از جمله:
مصفی (1381)، «فرهنگ اصطلاحات نجومی همراه با واژههای کیهانی در شعر فارسی» را نگاشته است. این فرهنگ، اثری کاربردی است که در آن نویسنده کوشیده تا آنجا که میسر بوده، اصطلاحات نجومی و تقویمی را که در ادبیات فارسی به کار رفته است، همراه با واژهها و استعارات و تعابیر مربوط به آنها در شعر فارسی گردآوری کند.
ماهیار (1393) در «نجوم قدیم و بازتاب آن در ادب پارسی» -همانطور که از نام آن پیداست- به معرفی نجوم قدیم و بازتاب آن در شعر پارسی پرداخته است.
الهامی (1388) با بررسی نجوم احکامی در خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفتپیکر نظامی بیان کرده که نظامی، اطلاعات و آگاهی وسیعی از دانش نجوم داشته و از آن به عنوان ابزاری در آفرینش کلام ادبی و صورتهای خیالانگیز شاعرانه بهره برده است.
صرفی و افاضل (1389) به بررسی بازتاب باورهای نجومی در خمسۀ خواجوی کرمانی پرداختهاند. در این مقاله ابتدا علم احکام نجوم و باورهای شکلگرفته درباره آن بررسی شده و سپس نویسندگان به تحلیل ابیات جمعآوریشده پرداختهاند.
هیچیک از پژوهشهای انجامگرفته به صورت اختصاصی به معرفی طالعهای سعد و نحس نجوم احکامی در اشعار فارسی نپرداخته و علت سعد یا نحس معرفی شدن طالعهای نجوم احکامی را توضیح ندادهاند.
روش پژوهش
روش این پژوهش، توصیف و تحلیل محتواست. ابتدا با مطالعۀ اشعار مسعود سعد، انوری و نظامی، ابیات مرتبط با موضوع گردآوری شده و پس از دستهبندی، بررسی، تحلیل و شرح شده است.
طالعهای سعد نجومی در اشعار نظامی، انوری و مسعود سعد
سعد بودن ستاره یا طالع، گاه به سبب اعتقاد به سعد بودن برخی ستارهها و گاه به سبب طلوع یا حضور یک ستاره در جایگاهی خاص از منطقه البروج بوده و گاه از همنشینی و همزمانی دو یا چند ستاره پدید میآمده است. شهمردان ابن ابیالخیر دربارۀ سعد و نحس نجوم میگوید: «منجمان متفقند که زحل، نحس بزرگ است و مشتری، سعد بزرگ و مریخ، نحس کوچک و زهره، سعد خرد و شمس، سعد از دوستی و نحس از دشمنی و قمر به ذات خویش، سعد است، لکن از جهت نهاذ او و پیوستن ستارگان بگردذ و عطارد با سعد، سعد و با نحس، نحس و پذیرندۀ طبعهاست و چون تنها بوذ به سعادت گرایذ» (شهمردان ابن ابیالخیر رازی، 1382: 61). او در ادامۀ این سخنان به نکتۀ مهمی اشاره کرده، میگوید: «آنچه گفتیم، سخنی مطلق است و بر این اعتماد و اعتبار نشایذ کردن؛ چه زحل که نحس بزرگ است، چون جایگاهی بوذ موافق او و آنجا حظی دارذ نحوست او بشوذ و سعادت دهذ که از آن بهتر نبوذ. و مشتری که سعد بزرگ است، چون ساقط بوذ و جایگاهی بوذ بذ و ناموافق، او بدبختی و قطع آورذ. چه این ناموافقی او را از طبع خویش و سعادت داذن بازمیدارذ و هرچند بر این جمله باشذ، زحل را سعد نگویند و مشتری را نحس، لکن گویند زحل بر طبع سعد است و مشتری بر طبع نحس» (همان).
با توجه به این سخنان، در شناختن طالعهای سعد و نحس نجوم، جایگاهی که ستاره در آن قرار دارد، بسیار مهم است و طبع ستاره و جایگاه آن است که در تعیین طالع مؤثر است. در ادامه، طالعهای سعد نجوم را در اشعار نظامی، مسعود سعد و انوری با توجه به طبع ستارگان و جایگاه ایشان در منطقه البروج و ارتباط ستارگان با یکدیگر بررسی میکنیم.
1- طالع جوزا
پیشینیان بر این باور بودند که «هر کس به طالع جوزا متولد شود، صاحب دولت و عقل و بخت است و رسم شاهان قدیم بوده که بخت فرزندان خود را از جوزا انتخاب میکردند؛ بدینگونه که خرمنی جوز مهیا کرده و هر یک از آنان جوزی برداشته و میشکست. اگر مغز داشت، خوشبخت بود و او را ولیعهد میساختند. ]این بیت[ یعنی از طالع جوزا به خوشبختی بر آی و آنگاه جوز بشکن، کنایه از اینکه با دولتیان همدم شو تا دولتمند گردی» (نظامی، مخزنالاسرار، 1383: 131). پس داشتن طالع جوزا، مبارک و فرخنده بوده است.
بخت ور از طالع جوزا بر آی |
| جوز شکن آنگه و بخت آزمای |
|
| (شهمردان ابن ابیالخیر رازی، 1382: 131) |
2- ذنبِ مریخ
مریخ، نحس اصغر است و «عقدۀ ذنب، یکی از دو نقطۀ تقاطع فلک حامل و فلک مایل قمر است و آن را به فارسی جوزهر دم میگویند» (مصفی، 1357: 304).
زکال از دود خصمش عود گردد |
| که مریخ از ذنب مسعود گردد |
|
| (نظامی، خسرو و شیرین، 1383: 27) |
نظامی میگوید: زغالی که بیارزش و زشت است، هنگامی که دشمن را میسوزاند، برای دوستان چون عودی گرانبها و خوشبو میشود و برای اثبات ادعای خویش، تمثیل مصراع دوم را میآورد و میگوید: مریخ که نحس است هنگامی که در ذنب که خود زشت و نازیبا و نحس است، قرار میگیرد، خوشیمن و مبارک میشود.
3- ماه در ثریا و قمر در برج آبی
عروسی دید چون ماهی مهیا |
| که باشد جای آن مه بر ثریا |
فشاند از دیده باران سحابی |
| که طالع شد قمر در برج آبی |
|
| (همان: 73) |
نظامی ابتدا جایگاه شایستۀ چنین ماهی را ستارگان ثریا بیان میکند و سپس میگوید: شیرین چون ماهی از برج آبی چشمهسار طالع گردید و دیدۀ خسرو از شوق و شگفتی دیدار او بارید. با توجه به اینکه «طلوع قمر از برج آبی نزد منجمان قدیم، دلیل نزول باران است» (همان: 73) و باران، نشانۀ برکت و فراوانی است، پس طلوع قمر در برج آبی که در اینجا برای دیدار دو عاشق و گریۀ خسرو بیان شده است، فرخنده و مبارک است.
دوازده برج را با توجه به ارکان چهارگانۀ آب و باد و آتش و خاک، به چهار دسته تقسیم کردهاند: برجهای آبی، برج دارای مزاج سرد و تر؛ برجهای آتشی، برج دارای مزاج گرم و خشک؛ برجهای بادی، برج دارای مزاج گرم و تر و برجهای خاکی، برج دارای مزاج سرد و خشک (اکبری و دیگران، 1386: 97).
4- ماه در برج ماهی
چو سر بر کرد ماه از برج ماهی |
| مه پرویز شد در برج شاهی |
|
| (نظامی، خسرو و شیرین، 1383: 144) |
نظامی بیان میکند: وقتی ماه از برج ماهی طلوع کرد، خسرو بر تخت شاهی نشست. بر تخت نشستن، اتفاق مهمی است و برای چنین امور مهمی، پادشاهان از منجمان درخواست میکردهاند که زمانی مبارک و میمون را انتخاب کنند. پس طلوع ماه در برج ماهی، فرخنده و میمون است؛ زیرا ماه خود به ذات خویش سعد است و حوت از برجهای آبی است که دلالت بر سعادت دارند.
5- تثلیث زهره در برج ثور
تثلیث، «قرار گرفتن ماه است در جایی که فاصلۀ آن تا خورشید یکسوم فلکالبروج، 120 درجه میباشد... تثلیث از جمله نظرهای کواکب است» (مصفی، 1357: 127). نظر، «هر یک از پنج حالت سیارات: مقارنه، تسدیس، تربیع، تثلیث، مقابله، نظر یا مشاکلۀ نظری گویند... تثلیث و تسدیس، دو نظر مودتند و مسعود، زیرا تحقق آن در دو برج متفقالطبیعه روی دهد. نظر تثلیث، نظر تمام دوستی و نظر تسدیس، نیمدوستی است و مقابله و تربیع، دو نظر عداوتند و منحوس، مقابله تمام دشمنی و تربیع نیمدشمنی است و تحقق این دو نظر در بروج مختلفالطبیعه است. مقارنه یا اتصال از تمام این نظرات در تأثیر، قویتر است» (همان: 796-797).
پس تثلیث زهره در برج ثور بدین معناست که زهره در برج ثور باشد و فاصلۀ ماه تا خورشید، یکسوم فلک باشد (ماه در زاویۀ 120 درجهای از خورشید قرار گرفته باشد). این حالت مبارک است و به همین سبب برای زمان تاجگذاری و بر تخت نشستن خسرو انتخاب شده است.
ز ثورش زهره وز خرچنگ برجیس |
| سعادت داده از تثلیث و تسدیس |
|
| (نظامی، خسرو و شیرین، 1383: 144) |
6- تسدیس برجیس در خرچنگ
تسدیس، «قرار گرفتن ماه است در نقطهای که فاصلۀ آن تا خورشید یکششم فلک 60 درجه باشد... و از جمله نظرات کواکب است» (مصفی، 1357: 135) و نشانۀ دوستی و مودت. پس وقتی برجیس (مشتری) در برج خرچنگ (سرطان) باشد و فاصلۀ ماه تا خورشید، یکششم فلک باشد، زمانی سعید و میمون است.
7- تابش خورشید از حمل بر زحل در دلو
حمل، خانۀ شرف خورشید است و حضور خورشید در حمل مبارک است. دلو هم یکی از دو خانۀ کیوان است و کیوان در دلو به قوت میرسد. تابیدن خورشید از حمل بر زحل در دلو، بیانگر برتری سعادت خورشید بر قوت نحسی زحل است که طالعی خجسته را رقم میزند.
ز پرگار حمل خورشید منظور |
| به دلو اندر فکنده بر زحل نور |
|
| (نظامی، خسرو و شیرین، 1383: 141) |
8- عطارد در جوزا
انوری در برج دو پیکر (جوزا) بودن تیر (عطارد) را نشانۀ شکوه و سعادت دانسته و گفته است:
نه به فرّ تو در کمان برجیس |
| نه به طبع تو در دو پیکر تیر |
|
| (همان: 379) |
عطارد، دو خانه دارد: جوزا و سنبله. شرف عطارد در سنبله است. از آنجایی که هر ستاره در خانۀ خود قوت بیشتری دارد، در جوزا بودن عطارد، نشان بر قوت آن دارد و مبارک است.
عطارد کرده ز اول خط جوزا |
| سوی مریخ شیرافکن تماشا |
|
| (همان: 141) |
تولد فرزند نیز وقتی عطارد در جوزا باشد، نیکو خوانده شده است. گفته شده که طالع مبارک تولد اسکندر نیز هنگام حلول عطارد در جوزا بوده است.
عطارد به جوزا برون تاخته |
| مه و زهره در ثور جا ساخته |
|
| (نظامی، شرفنامه، 1383: 69) |
9- می در کاس کردن ذنب مریخ را
«رأس و ذنب (سر و دم)، دو نقطۀ تقاطع فلک حامل و فلک مایل قمر است. این دو نقطه را عقدتین و جوزهرین و عقدۀ راس و ذنب هم گفتهاند» (مصفی، 1357: 310). «اندر فلک قمر، دو عقده است بر یکدیگر افتاذه برین مثال از تقاطع دو دایره، و هر کوکبی را جوزهری حقیقی هست، لکن از جهت آنکه قمر به ما نزدیکتر است و خسوف و کسوف را سبب این است، پس عقدۀ ]آن به کار دارند و از این[ دو عقده آنکه سوی شمال بوذ، راس خوانند و آنکه سوی جنوب بوذ، ذنب ]گویند] و شکل بر این مثال است» (شهمردان ابن ابیالخیر رازی، 1382: 59). «کاس: الکاس، سرنگون، مجموعۀ سه ستاره در مشرق و نزدیک صورت غراب» (مصفی، 1357: 615).
پس وقتی مریخ که نحس اصغر است، توسط ذنب که نیکو نیست، در کاس میافتد که معنای سرنگونی میدهد و همچنین نزدیک صورت غراب است (به بدیمن بودن غراب نیز میشود توجه کرد)، طالعی سعد اتفاق افتاده است؛ زیرا مریخ نحس به نحوست رفته و این مبارک است. گویی دشمنی به دست دشمنی دیگر سرنگون شده باشد.
ذنب مریخ را می کرده در کاس |
| شده چشم زحل هم کاسۀ راس |
|
| (نظامی، خسرو و شیرین، 1383: 27) |
10- همکاسۀ راس شدن چشم زحل
«گفتهاند که راس، مشتری را سوذ کنذ و زهره را نه سوذ کنذ و نه زیان و دیگر ستارگان را زیان کنذ» (شهمردان ابن ابیالخیر رازی، 1382: 61). پس راس، زحل را که نحس بزرگ است، زیان میرساند و زیان دیدن نحس، مبارک است.
ذنب مریخ را می کرده در کاس |
| شده چشم زحل هم کاسۀ راس |
|
| (نظامی، خسرو و شیرین، 1383: 141) |
11- طالع مشتری
دارد از لطف تو برجیس و ز قهر تو زحل |
| این سعادت مستفاد و آن نحوست مستعار |
|
| (انوری، 1337: 279) |
بخت و طالع مشتری (برجیس) داشتن، مبارک است؛ زیرا «منجمان متفقاند که زحل، نحس بزرگ است و مشتری، سعد بزرگ و مریخ، نحس کوچک و زهره، سعد خرد» (شهمردان ابن ابیالخیر رازی، 1382: 61).
سعد اکبر بدان بود برجیس |
| که برد دولت تو را فرمان |
|
| (مسعود سعد، 1400، ج۱: 876) |
مجنون شبی در فراق لیلی، خطاب به ستارۀ مشتری میگوید:
کای مشتری ای ستارۀ سعد |
| ای در همه وعده صادق الوعد |
ای در نظر تو جانفزایی |
| در سکۀ تو جهانگشایی... |
ای بخت مرا بلندی از تو |
| دل را همه زورمندی از تو |
|
| (نظامی، لیلی و مجنون، 1383: 165) |
نظامی، مشتری را ستارۀ سعد و صادق الوعد خوانده و نظر مشتری را موجب جانفزایی و جهانگشایی میداند. او فتح و ظفر را نیز از مشتری دانسته، برقراری نظام عالم و صلاح امور و داشتن بخت و اقبال بلند را از این ستاره میداند.
چو آگه شد که شاه مشتری بخت |
| رسانید از زمین بر آسمان تخت |
|
| (نظامی، خسرو و شیرین، 1383: 157) |
گوید تو را زمانه و خواند تو را فلک |
| برجیس با سعادت و خورشید بیهمال |
|
| (مسعود سعد، 1400، ج1: 823) |
12- عطارد در برج ماه
«و قمر به ذات خویش، سعد است، لکن از جهت نهاذ او و پیوستن ]با[ ستارگان بگردذ و عطارد ]ممتزج[ با سعد، سعد و با نحس، نحس و پذیرندۀ طبعهاست و چون تنها بوذ به سعادت گرایذ» (شهمردان ابن ابی الخیر رازی، 1382: 61). عطارد، ستارهای ممتزج است؛ با ستارگان سعد سعادت مییابد و با ستارگان نحس، منحوس میشود. پس چون عطارد با ماه که ستارهای سعد است قران کند، سعادت مییابد و طالعی مبارک و فرخنده خواهد بود.
مرا در بزمگاه شاه بردند |
| عطارد را به برج ماه بردند |
|
| (نظامی، خسرو و شیرین، 1383: 381) |
پس نظامی خود را به عطارد و شاه را به ماه مانند کرده است و به دربار شاه رفتن خود را چون به برج ماه رفتن عطارد، نیکو خوانده است.
13- طالع زهره
زهره، سعد اصغر است و طالع آن خوش و مبارک خوانده شده است. نظامی، زهره را طالع بخت و دولت و پیروزی میداند.
بر زهره نظر گذاشت اول |
| گفت ای به تو بخت را معول |
ای زهرۀ روشن شبافروز |
| ای طالع دولت از تو پیروز... |
|
| (نظامی، لیلی و مجنون، 1383: 64 و 165) |
14- طالع حوت
«صاحب طالع حوت، نیکو و سخی و پاکیزه و خداوند آرزوهاست... جایگاه فرشتگان و عابدان و هیربدان ]است[» (مصفی، 1357: 213-214). نظامی، طالع بهرام را در بزرگی و عالمافروزی، به حوت منسوب کرده است.
یافتند از طریق پیروزی |
| در بزرگی و عالمافروزی |
طالعش حوت و مشتری در حوت |
| زهره با او چو لعل با یاقوت |
|
| (نظامی، هفتپیکر، 1383: 56) |
15- مشتری در حوت
هم مشتری، ستارۀ سعد است و هم برج حوت دارای طالعی نکوست. پس حضور مشتری در برج حوت نیز طالعی مبارک پدید میآورد.
طالعش حوت و مشتری در حوت |
| زهره با او چو لعل با یاقوت |
|
| (نظامی، هفتپیکر، 1383: 56) |
16- زهره با حوت
«زهره، سعد اصغر است و حوت، برجی مبارک. شرف زهره در حوت است» (مصفی، 1357: 22). نظامی، طلوع زهره در برج حوت را مانند همنشینی لعل و یاقوت خوانده است.
طالعش حوت و مشتری در حوت |
| زهره با او چو لعل با یاقوت |
|
| (نظامی، هفتپیکر، 1383: 56) |
17- ماه در ثور
ماه در ثور و تیر در جوزا |
| اوج مریخ در اسد پیدا |
|
| (همان: 56) |
برج ثور، خانۀ شرف ماه است و شرف هر ستارهای، طالعی نیکو و مبارک دانسته میشود. همچنین نظامی در ثور بودن ماه را همشأن در جوزا بودن تیر معرفی کرده است. جوزا، یکی از دو خانۀ تیر است و در خانه بودن ستاره، موجب قوت و در نتیجه سعادت طالع آن میشود.
عطارد به جوزا برون تاخته |
| مه و زهره در ثور جا ساخته |
|
| (نظامی، شرفنامه، 1383: 69) |
نظامی خود در ارجمند بودن ماه در برج ثور گفته است:
پیش آن گاو رفت چون مه بدر |
| ماه در برج گاو یابد قدر |
|
| (نظامی، هفتپیکر، 1383: 113) |
18- رو کردن ذنب به زحل
ذنب آورده روی در زحلش |
| وآفتاب اوفتاده در حملش |
|
| (همان: 56) |
مجاسدۀ ذنب با کواکب نحس، سعد است و با کواکب سعد، نحس. در این بیت، ذنب با زحل خود که از او شرف میگیرد، روبهرو شده و آفتاب در برج حمل خود که خانۀ شرف اوست، جای گرفته است.
19- آفتاب در حمل
حمل، خانۀ شرف شمس است و رفتن آفتاب را از حوت به حمل، آغاز نوروز گرفته و پر سعادت خواندهاند (رازی، بیتا: 173). نظامی، تولد اسکندر که آن را فالی نیکو خوانده نیز هنگام شرف یافتن آفتاب در برج حمل بیان کرده است.
شرف یافته آفتاب از حمل |
| گراینده از علم سوی عمل |
|
| (نظامی، شرفنامه، 1383: 69) |
مسعود دربارۀ شرافت حلول آفتاب در حمل میگوید:
[1] * نویسنده مسئول: دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، ایران rahman.zare7@gmail.com
[2] ** استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، ایران Mohamadhkarami@gmail.com